خدا عاشق است نويسندگان گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را
که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم
آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
ادامه مطلب ... فروغ فرخزاد فاحشه را خدا فاحشه نکرد، آنانکه در شهر نان تقسیم می کنند او را لنگ نان گذاشتند، تا هر وقت لنگ هم آغوشی ماندند او را به نانی بخرند. ادامه مطلب ... پيوندها |
|||
![]() |