خدا عاشق است نويسندگان
از خدا پرسبدم: چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ گفت: گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو، ایمان را نگهدار و ترس را بگوشه ای انداز، شک های را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن. از مقامات تبتل تا فنا پله پله تا ملاقات خدا گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را
که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم
آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
ادامه مطلب ... پيوندها |
|||
![]() |